نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

یادش بخیر...

بهانه میگیرم ... دلم به دنیای کودکی هایم میرود به پاره کردن کتاب های درسی دقیقا بعد از آخرین امتحان خرداد به تابستان هایی که صبحش جای مدرسه با کارتون پر میشد تلویزیون هایی که عین اتاق خواب ، برای باز کردن درش باید از مادر اجازه میگرفتی آه که چه دنیایی بود .... وقتی هر کارتون را آنقدر باور میکردی که با شخصیت هایش ... چنان هم دردی می کردی که به خواب هایت هم سرایت میکرد دور دنیا در هشتاد روز ، میچرخیدی و به ساعت بزرگ لندن فکر میکردی و انتهای هر قسمت دلهره داشتی نکند سر ِ هشتاد روز نرسد و شرط را ببازد دنیایم بوی جنگل میگرفت در کوهستان آلپ در چشم های آنت که هیچ وقت به روی دنی نیاورد مادر به خاطر تولد تو مرد یا لوسیَن که هیچوقت خودش ر...
19 اسفند 1391

عيدتون مبارك

صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است.. از آمدن آن یک ، دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون ؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است. عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسا...
19 اسفند 1391

راز رسیدن

لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ. گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد. عرفان نظرآهاری ...
4 اسفند 1391
1